اصلاش خاصیت آدمی به همین ذهن مشوش پر از اوهاماش است; این را که از او بگیری که دیگر چیزی نمیماند. مثل بیرون کشیدن جوهر کلمات از لای کاغذ کتاب، مثل ربودن ماه رخشان از دل آسمان تیرهی شب، مثل تهی کردن پرنده از پرواز، مثل رمیدن من از تو... . با همین وهم میشود مرز باریک خیال و واقعیت را زدود. با همین وهم میشود دنیای خاکستری دودآلود را رنگ زد. راستاش حتی میشود دروغ گفت، که بَه، چه همه چیز جور است و به میل. بلکه مسکنی باشد برای درد تلخی
خروج از صحنهی انسانی مصادف است با ورود به پشتصحنهی روح؛ خروج از جهان اوهام و ورود به جهان حقیقت. انسان یک بازتاب از روح و اوهام یک پرده از حقیقت است. سرانجام زمان آن میرسد تا روح از بازیگر صحنهها بودن به مقام کارگردانی و صحنهگردانی تقدیر خویش نائل آید.
حلمی | کتاب لامکان
کتابهای حلمی را می توانید در اینجا بخوانید.
این گوشه از سالن مطالعه که من میشینم، ظاهرا کارهایی جز مطالعه هم درش انجام میشه!!
مثلا چن شب پیش دوستان برای آماده شدن جلسه دفاع اومدن و دوست عزیز مدافع خودشون رو پیراستن. تو همون گوشه.
یکی میاد و فقط با گوشیش ور میره...تو همون گوشه.
اصلا یکی میاد و میگیره اینجا میخوابه ...اونم تو همون گوشه.
.
.
.
الان تو همون گوشه دو نفر چنان دارن با هم حرف میزنن که احساس میکنی اینا از تو شکم مادر همدیگر رو میشناختن...چ چیز عجیبیه این دوستای خوابگاهی ...عجیب ترش اونج
گوشه گیری کودک چه علتی دارد؟
بخش کودک- درون گرایی و گوشه گیری برای آینده کودک بسیار مضر است . اگر کودکی برونگرا بوده، اما حالا به طور ناگهانی گوشه گیر شده باید علت یابی شود که این مشکل از کجا آغاز شده است
به ادامه بروید
ادامه مطلب
۳- دستهای گوشه دار :وقتی که دست گوشتی و مچ دست ضخیم و کلفت و کف در قسمت پائین وسیع و هر چه بطرف انگشتان بالا میرود وسعت آن کم شود و نوک انگشتان نیز دارای گوشه باشد ، گوشه دار نامیده میشود .اشخاصیکه دارای دستهای گوشه دار میباشند آزادیخواه و شورش طلب و هر کاری را قبل از فکر انجام میدهند، خوشگذران و اجتماعات و دسته بندیها و مسافرت را دوست دارند .
به طور کامل نوشته نشده است!
هو
روضهی عاشورای امسال جانکاهتر از تصورم بود. آنقدر که نیمی از روضه را از خود بی خود شده بودم و فقط فریاد بود و شیون. آن هم نه فقط من، تمام آنهایی که از ابتدای روضه دل داده بودند به سرایش غمبار نوحهخوان. امسال همه چیز خیلی روضهتر از هر سال بود، همهی روضهها، زمینهها، حتی شورها... از همان شب اول که بیشتر صلابت است و دلتنگی عزای حسین. امسال که عجیبتر از هر سال دل سنگ ما در روضه زیر و رو میشد. امسال عصر عاشورا از همیشه جان
فکرش را بکن ...یک بار دیگر ....فقط "یک" بار دیگر بتوانم گوشه ی بین الحرمین در آغوشت آرام بگیرم .....من طمع نمی کنم ...حرف قبه و شش گوشه و حرم را نمی زنم ....من همان گوشه ترین گوشه ی بین الحرمین را میخواهم که برای من امن ترین جای دنیاست . . . کنار همان قفسه ی دعا که خواب تمامش را گرفته بود ....اگر هم شد ،اگر اگر اگر که شد ؛؛؛برای ثانیه ای نفس کشیدن گوشه ی حیاط نجف ...و من دیگر به از این جا به بعدش فکر نمیکنم...میترسم به فکرم اجازه ی رویا پردازی بدهم !میترسم خو
ایستاده ام درانبوهی از خیالات و اوهام . روبه رویم آیینه ایست که انعکاس تصویر تو در ان پیداست . چه می بینم ؟
تو نیمی از من و من نیمی دیگر از تو . انعکاس تو در من و من در تو . اکنون من" دوم شخص " دیگری هستم که در انعکاسی دوباره به آیینه رجوع می کند . من تصویری به غیر از تو نیستم . انگار همه ی حجم تو در من هویدا می شود . من زاده ی افکار تو ام و تو انعکاس تصویر من در باورهابت . یکی شدن تصویری از عشق در ما می شود . یک روح می شویم در دو جسم . عشق یعنی یکی شدن.
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند
"ه.سایه"
خرچنگ گوشهگیر
به آن خرچنگ منزوی و خرچنگ نرمشکم و به اختصار «خرچلزون» هم گفتهاند.
خرچنگهای گوشهگیر٬ بر خلاف اکثر خرچنگهای دیگر٬ شکمی نرم دارند.
این خرچنگها برای محافظت از خود از پوسته سخت کهنه حیوانات دیگر استفاده میکنند و به همین دلیل غالباً مجبور میشوند به پوستههای بزرگتری نقل مکان کنند.
نبشی پلاستیکی،فروش نبشی پلاستیکی در تهران ،خرید نبشی پلاستیکی ،نبشی پلاستیکی بسته بندی ،نبشی پلاستیکی کاشی،گوشه پلاستیکی،نبشی مقوایی، نبشی پلاستیکی اصفهان، نبشی بسته بندی، نبشی پلاستیکی پله ،گوشه پلاستیکی بسته بندی، نبشی کارتنی، نبشی مقوایی کارتن
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی
نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی:
09120578916
09199762163
داشتم یه ترانه ی اصیل و قدیمی گوش می دادم که رسیدم به اصطلاحی که یه روز غروبِ غمگین که یادم نیست غمگینیش از چی بود مادربزرگِ غمبرک زده ام لا به لای حرفاش گفت و از کل کلمه هاش همون چهار کلمه موند گوشه ی گوشم! یه غروبِ احتمالا تابستونی که توی حیاط نشسته بودیم و به خورشیدی که هی سردتر می شد و هی رنگش تند و تیز خیره بودیم که هنوز بوی حیاط مادربزرگه مونده گوشه ی بینی ام. یه بوی تیز خوش آیند. مثل نون محلی هایی که می پخت. اونوقت ها مادربزرگه دستش نشکسته
هر وقت احساس می کنم خدا رو فراموش کردم، نگاهی به دست هایم می اندازم. از دوربین گوشه اتاق به خودم نگاه میکنم و به چیستی خودم فکر میکنم. همین کافیه که خالق خودم رو حاضر ببینم.
انتظار یه بیت شعر عارفانه نداشته باش. متاسفانه من زیاد اهل شعر نیستم.
حال و روز خوبی ندارم اما هر آنچه که تجربه می کنم را پذیرفته ام. لااقل می خواهم خودم اینجوری فکر کنم.
گوشه گیر شده ام. البته گوشه گیر بوده ام و خیلی حال و حوصلۀ گپ و گفت با بقیه را نداشته ام و ندارم.
از مهمانی ها و جمع های دوستانه فراری شده ام.
ادامه مطلب
زیباتر از آنی که در این قلب بمیرییا اینکه روی گوشه عزلت بپذیریتو نقطه سرفصل تغزل به دوچشمیتوخود یم عشقی که تغییر نپذیریدر دامگه عشق چه بسیار زیادندآنها که به تیر نگهت رفته اسیریدر بارگه عشق به یک غمزه نگاهتجان از من مسکین زچه روباز نگیریبا غمزه ای از گوشه چشمان تو هستندجان بر کف وافتاده به دام تو کثیریتو باز همانی که بگویم به حقیقتدرقلب ودل ما تو کبیری وامیری
برو آسمان خود باش که زمین تو را نمانددو هزار بار مُردی و چنین تو را نماند چه گرفتهای ره زیر به سراب و خواب و اوهاممَلِکی و ماهتابی، گِل چین تو را نماند تو که نامدار بودی به جهان روشنیهاچه شد این چنین شکستی؟ برو این تو را نماند سر شک ز جان جدا کن به سرشک آفتابیتکاین سَم گلاببوی شکرین تو را نماند برو اوج روح دریاب که کرانهها بگیریفلکت به تابتاب کمرین تو را نماند حلمی از قرارگاه غزلت خطاب آمدبرو آسمان خود باش که زمین تو را نماند
از همان بچگی هایم همان قدر که از بودن در جمع و سر و صدا و شلوغی لذت میبردم، از خلوت و سکوت و بودن در دنیای خودم هم لذت میبردم.
دنیا و سکوتی که فقط و فقط متعلق به من بود.
هر کجا گوشه ی دنج و کوچکی را برای خودم سند میزدم و آنجا میشد متعلق به من و هر وقت که دلم میخواست به گوشه ی دنج خودم میرفتم و در دنیای خودم غرق میشدم.
ادامه مطلب
دفن میکنم اکنون پوست انداخته شده سال بیست و دو را و هرآنچه قبلش بوده. قد کشیده و ذهن کوتاه مانده در چارپاره ی در قدم ننهاده به دنیای بیست و سه سالگی رغبت برگشت ب عقب ماندن در گذشته ی همین دیروز که بسان بادی سرد و سنگین که تکثیر شد بر پیکره ی اوهام و اوصاف حال دنیای جدیدم. آماده نیستم میخواهم جلوی زمین را بگیرم که هی دور خورشید نچرخد یا اصلا میخواهم بروم فضا شنیده ام آنجا عمر دیر به دیر میگذرد. مرا هوس کثیفی فراگرفته که خیال پخته دیروز و دنیای خا
دانلود آهنگ جدید غمگین و احسای از مهدی جهانی به نام منو ول نکن من این گوشه ی دنیا تکو تنهام با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang mano vel nakon man in goshe donya tako tanham
دانلود آهنگ منو ول نکن من این گوشه دنیا تک و تنهام (با کیفیت بسیار عالی) و متن شعر
اگه بودی حال و روزم با الانم خیلی فرق داشت غم تو از دل من اینجوری زندونی نمیساخت♫♪✌
⭐️ ⭐️
افتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها دلم تنگ تو که نیستی چی قشنگه توی این دنیای بی رنگ♫♪✌
⭐️
بلوریست آبی رنگ و درخشان.مسحور کننده و هم رنگ چشمهایت.مسموم میکند...میخواهم تو شوم...در خونم حل میشود.منجمد میشوم و آبی تر از همیشه خودم را در حال دست و پا زدن درچشمهایت می یابم.
بگو چگونه میتوان فراموش کرد لحظه درخشیدن مرواریدهای غلطان از گوشه ی چشمت را...که مرا از چشمت ب گوشه ای از این دوزخ انداخت...
آه ای اهریمن ترین اهریمن روزگارم.دوزخ همان جاست که تویی وجود نداشته باشد...
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته ب
به گزارش سایت تفریحی چفچفک برگرفته از روزیاتو : بیشتر مردم در گوشه و کنار جهان آغاز سال ۲۰۱۹ میلادی را جشن گرفتند. به رسم هر سال، در لحظه سال تحویل جشن و آتش بازی برپاست و صحنههای جذابی از این مراسم ساخته میشود.
ادامه مطلب
میگه باید به خودت کمک کنی،
باید بشینی و بازش کنی،بسنجی و بذاری حل بشه
بعد یه گوشه ی دور از ذهنت رهاش کنی
جنگ و چطور براى خودم حل کنم؟
چطورى این هیمه ى بزرگ از خشم و سیاهى رو
گوشه ى ذهنم رهاش کنم که همه ى وجودم و نبلعه؟
شب ها با حس خفگى از دوییدن یا صداى چمباتمه زده از فریاد نزدن
از خواب نپرم؟
چطوری نترسم از صداى بچه هاى حیرون بی خانواده،
یا از فکرم ببرم هجوم گورهاى بی کفن و...
جنگ
جنگ
جنگ
هراس تا همیشه ى من!
علی میگه چقد تو بی معرفتی چرا به من زنگ نمیزنی
بعد از مدتها بدون اوردن بهونه میگم افسردگی بهم اجازه نمیده علی جان
و علی خوب منو درک میکنه و دیگه ازم ناراحت نیست
کمی حرف میزنه از پایتخت و بدی هاش میگه از سیگار و مشروب و اعتیادشون میگه از تفریحای به درد نخور میگه از شلوغی و کثیفی میگه و من ته صدای بهونه گیرش دلتنگی این پسر کوچولوی گنده رو حس میکنم
بر خلاف حال و روزم میگم و میخندم و سعی میکنم حداقل اون کمی حالش عوض شه
آخه جگر گوشه ی منه
ازش نارا
درست موقعی از زمان که باید یک گوشه از بازار پسرکی ماهیِ قرمز بیندازد درون پلاستیکهایِ کوچک فریزر و بدهد دستِ دختر بچهای که دست دیگرش در دست مادرش هست ؛ نه ماهی وجود دارد ، نه پسرک گوشهای وایستاده و نه دخترک با مادرش به بازار میآید!
نبشی پلاستیکی کاشی ، خرید نبشی پلاستیکی، فروش نبشی پلاستیکی در تهران، گوشه پلاستیکی، نبشی بسته بندی، نبشی کارتنی، گوشه پلاستیکی بسته بندی ،نبشی مقوایی
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی - نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی :
09120578916
09137028196
09199762163
09197443453
سامانه پیامکی پاسخگویی
09356970259
پسرک در گوشه ای به انتظار نشسته بود... روزها و سالها و قرن ها...در انتظاری طولانی ...
تا روزی جوانمردی را دید...
جوانمرد گفت که رسیدن تنها در حرکت کردن است... نه در گوشه نشینی و به انتظار نشستن...
و پسرک برخواست تا راهش را آغاز کند... راهی برای رسیدن...
سلام روز یکشنبه است
آخرین روز تابستون 98
گوشه ی صحن گوهرشاد رو به گنبد تکیه دادم به دیوار
دل نگران اربعینم و امیدوار به امام مهربانی ها
پ.ن 1 : هیچ وقت این گوشه خالی نبود .خیلی ذوق مرگم اینجام
پ.ن۲ : گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر ( خلاصه آقا خودت درست کن)
پ.ن ۳ : امروز سه تا کلاس اولی داشتیم
خدایا گوشه ی چشمی بفرما
که هر رنجی شود رحمت به لطفت
بکن شادی برایم غُصّه ها را
شود ناراحتی راحت ز لطفت
بکن تاریکیم را نور خالق
بده پایان شب فرقت به لطفت
بکن زشتی به زیبائی مبدّل
گرفتاری مده شدّت به لطفت
شود هر قهر از من مهربانی
بده آرامش و عزّت به لطفت
بکن امکان پذیر هر کار سختم
بکن ترسم تو امنیّت به لطفت
خداوندا تو تنها تکیه گاهی
بکن ضعف مرا قدرت به لطفت
تمام لحظه هایم را پر از عشق
بده در بندگی همّت به لطفت .
.
همون معلم این پستم یه سری دیگه یه داستان خیلی جالب راجع به خیالات برامون تعریف کرد که هنوز با وجود این همه سال تو ذهنم مونده.داستان یه شیرفروشی رو تعریف میکرد که یه روز برای استراحت کوزه شیرش رو میذاره کنارش و به تنه درختی تکیه میده و میره تو عالم خیالتو عالم خیال میبینه پولدار شده و ازدواج کرده و دو تا هم بچه داره و زندگی خوب و خوشی داره تو همین خیالاتش غرق بوده که پاش میخوره به کوزه شیر و اون چیزی رو هم که داره از دست میدهاین داستان رو برامون
اجرای ارکستر متروکه فعلا متوقف شده و منی که از همه بیشتر خواهان لغو شدن این نمایش بودم الان بیحس نشستم یه گوشه. زحمت زیادی کشیده شد براش. حیف بود.
دو روزی میشه که مهدی اومده. دیشب صالح و ملی و سجادم بودن. دلم بسیار برای الهه تنگ شده. همزمانی برگشتن بچهها و بازارچه ارتوان باعث شد دلتنگی غریبی رو حس کنم.
کاغذ کادو و نخی که گرفته بودم بیاستفاده افتادن گوشهی اتاق.
پ.ن همین الان مکالمهی تلفنیم با مهدی تموم شد.
در نگاه علمی، دستگاه های موسیقی ایرانی به مجموعهای از چند نغمه (گوشه) اطلاق میشود که با هم در گام، کوک و فواصل نت هم آهنگی دارند. موسیقی ایران دارای هفت «دستگاه» و پنج «آواز» و در کل، دوازده «مایه» است.اگر بخواهیم این مسأله را به زبانی ساده توضیح دهیم، میتوانیم بگوییم که «دستگاهها» مجموعهای از گوشهها هستند.بین دستگاههای مختلف روابطی برقرار است. برخی گوشهها در بیشتر از یک دستگاه دیده میشوند که این امر میتواند پردهگردان
نبشی پلاستیکی کاشی ، خرید نبشی پلاستیکی، فروش نبشی پلاستیکی در تهران، گوشه پلاستیکی، نبشی بسته بندی، نبشی کارتنی، گوشه پلاستیکی بسته بندی ،نبشی مقوایی
گروه تولیدی تی تاک تولید کننده انواع نبشی بسته بندی
نبشی پلاستیکی - نبشی مقوایی
تلفن تماس - مهندس محسنی :
09120578916
09137028196
09199762163
09197443453
سامانه پیامکی پاسخگویی
09356970259
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت و حتی نمیتوان سرود. با تو بودن قصه ی شیرینیست به وسعت تلخی نداشتن و...و من همچون غربت زده ای در دامان بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت مینشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویند و چه احمقانه و چه مشتاقانه در انتظار آن روزم یاد تو پرچم صلحیست میان هجوم بی امان این همه فکر ولی در هیاهوی بی نغمه ی وجودم کسی فریاد میزند. یک روز میاید که من دیگر دچارت نیستم، از ص
- آدمی در هر گوشهای ازین هزارتوی زندگی که باشد چشمش به آن گوشهی دیگر است. علتش هم ذات کمال طلب آدمی است. چاقوی تیز کمال طلبی اگرچه مصلح است اما گاه تنت را پاره پاره میکند. واقعیت این است که گوشههای این هزارتو اگرچه متفاوت ولی چشمگیر نیست "اگر از بیرون به آن نگاه کنی".
- درک این مطلب نه به خواندن و حفظ کردن است که به تکرار در روزمه زندگی است. تکرار تا باور قلبی. آنقدر که اگر "همه" چیز را از ما گرفتند افسرده، غمگین و هراسان نشویم.
- "از کسانی نبا
نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی مقوایی ، نبشی بسته بندی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی پله ، نبشی پلاستیکی اصفهان ، نبشی پلیمری ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی کارتن
بچگیام آروم و گوشه گیر بودم، جایی میرفتم مهمونی ساکت یه گوشه مینشستم وبه بازی کردن بقیه نگاه میکردم و منتظر بودم یکی از بچه ها بگه که باهاشون بازی کنم یا اینکه مامانم اجازه بده تا برم و باهاشون بازی کنم ، اما بیشتر وقتا این اتفاق نمی افتاد و بچه و مامانم اینقد سرگرم صحبت و بازی بودن که من رو یادشون میرفت. این بود که همیشه تو حسرت اون لحظه بودم حتی اگه جایی دیگه هم بازی میکردم بازم فکرم تو موقعیت قبلی بود و حسرت میخوردم. الان که بزرگ شدم هم ه
نمیدونم چرا. چرا نمیتونم کنارش بذارم؟ یه گوشه از قلبم، یه گوشه از ذهنم مونده و هیچ راهی هم برای بیرون انداختناش به ذهنم نمیرسه. دوست داشتم که طرحام رو با موضوع موسیقی و معماری کار بکنم، با چهار تا از آهنگهای بیتلز. از یه ماه قبل شروع کردم، ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. باید کنارش بذارم و یادم نره که یه قسمت از کار معماری حجمه، پلان، نما، پرسپکتیو و... باقی چیزا هستن که باید روشون کار بکنم و موندن هنوز.
گلهای زرد، بنقش و قرمز گلفروشیها را به حال خودشان بگذار. یک روز و دو روز عطر خوش رزهای بیریشه را فراموش کن. من برای تو نهال آوردهام. نهالی از درخت زیبای یاس. تا آن را در گوشهی خانهات بنشانی. چرا گوشه؟ آن را ه میان خانه بنشان، دور آن بنشین، پیش او چای بنوش. من برای آب دادن به آن نهال به تو سر خواهم زد و تو با قلبی که از حرارت من میتپد به آن رسیدگی خواهی کرد. به دورش ربان خواهی بست. درخت یاسم را به پیش خود حفظ کن. روزی گلهای آن را با
چرا کودکم به هیچکس اعتماد ندارد؟ دلیل منزوی بودن کودکم چیست؟
داشتن یک کودک اجتماعی و خونگرم آرزوی هر مادروپدری است ولی متاسفانه این مساله برای خیلی از والدین در حد همان آرزو باقی میماند.شاید باورتان نشود دیدن این صحنه که کودک گوشهای ایستاده و با چشمانش بازی همسالان خود را دنبال میکند برای پدرومادر بسیار ناخوشایند است.
ادامه مطلب
حرف خاصی نیست برای زدن صرفا، اینجایم چون ک اینحایم. عادت به نشستن روی این صندلی و شنیدن صدای تق تق این دکمه ها، بی هیچ فکر قبلی و هیچ طرحی. فقط، خود را رها کردن و بیرون ریختن کلمات و آخر سر ک می خوانمشان می بینم ک تنها سمت تو را دارند. جالب است نه؟ فکر نمی کنم، نه دگر بعد این همه سال. نه دگر بعد آنکه گفتی وقتش است تمام شود این بلاگ و من هم. و شدم. وقتی وقت نبودنت شده باشد. وقتی وقتِ سکوتت باشد، تنها چشم شدن و توی تاریکی ها نشستن. همانطور ک تو بودی. تنه
یکی از بناهای زیبا و دیدنی مجموعه زندیه که با مرگ کریم خان زتد ناتمام ماند مدرسه آقا بابا خان شیراز می باشد این بنا در ضلع جنوب شرقی مسجد وکیل طراحی و ساخته شده است. گوشه غربی مدرسه به دیوان شبستان مسجد متصل است. تنها ورودی این مدرسه در گوشه جنوبی آن و از کوچه نسبتا وسیعی می باشد.
ادامه مطلب
هر چقدر که میتوانی صبور باشآرام و صبور...نه اینکه غصهها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم...!
"صبور باش" یعنی:آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورشتمام دلت را روشن کند...تمام دلت را به امید فردا که نه،به امنیت همین لحظهبه شیرینی همین الانروشنِ روشن کند...بگذار گریههایت که تمام شد،آفتاب مهربانیاش بتابد به گوشه گوشهی دل و جانت...
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و
از اواسط هزاره دوم پیش از میلاد، آریاییهایی به سوی فلات ایران (ایرانزمین) مهاجرت کردند.
در این دوران تمدنهای دیگری نیز در گوشهگوشه ایران وجود داشتند که با ورود آریاییها (به گفته تاریخ رسمی غربنگاشته)، یا زیر تیغ آریاییها جان سپردند، یا با ازدواجهایی که انجام شد، در آنان مخلوط شدند. از این رو این تمدنها رفتهرفته نابود شدند.
ادامه مطلب
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۸
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایمراه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایمکیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایمبرکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایمرنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایممنتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه ۹۸
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایمراه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایمکیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایمبرکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایمرنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایممنتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر
بچه که بودم مامانم اجازه نمیداد هر فیلمی ببینم. از جمله فیلمهایی که هیچ وقت نشد ببینم سهگانهٔ «ارباب حلقهها» بود. بعدم دیگه اون فیلم از دور خارج شد و منم ندیدمش تا همین یکی دو هفته پیش که به سرم زد بعد این همه سال دانلود کنم ببینم چیه.من همین طوریشم با هالیوود مشکلات اساسی دارم. به نظرم عمدهٔ تولیدات هالیوود نمیگم درکی از حقیقت (اون که به کلی پیشکش!) حتی درکی از واقعیت هم ندارن. یه کارخونهٔ تولید اوهام ابلهانه است. وهم «کامل بودن دنیا
امام باقر ع فرمود هر مذهبی شمارا براهی نبرد بخدا که شیعه مانیست جز انکه خدای عزوجل را اطاعت کند شرح در زمان امام باقر ع بدعتگران و دین سازان گمراه عقایدو افکار با طلی در.میان مسلمین انتشار میدادندکه نمونه یی از انها در این زمان هم در میان عوام مسلمین دیده میشود مانند عقیده باینکه تنها قبول تشیع با محبت امیرالمومنبن ع یا امیدواری بخدا یا گریه برای امام حسین ع بدون هیچ طاعت عبادت دی گر موجب سعادت ونجاتست امام باقر ع با یک چمله کوتاه تمام رشته
اعتماد مظلوم بر وعده های ظالم، کشنده تر از توپ و شمشیر است
+و نه آنم که به پوسته علم اکتفا کنم و مغز آن را رها کنم. رسالتم را همان رسالت رسول الله و در ادامه آن می دانم. می خوانم که روزی زنجیر اوهام و خرافات از عقل انسان بردارم و آن ها را از چاه بردگی برهانم.
+برای این رسالت باید چون رسول باشی؛ عقل کل و لب الالباب؛ رئیس حکما و اسوه تقوا. اگر چنین نباشی، خلق الله را به خود خوانده ای، نه به خدا.
بخشی از گفتگوی میان «شیخ مرتضی انصاری» و «سید جم
نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی اصفهان
تلفن تماس - مهندس نکیسا
09137028196
09356970259
09918084148
09120578916
تحویل فوری در شهر های سازی کرج دزفول اصفهان شیرا
خنده زد برق بر اساس جهان؟
ابر بهر چه میگریست؟ بگو...
#رفیع مشهدی
داره بارون میاد(:
من نشستم لب پنجره ذوق میکنم...
مامانم از اون طرف اتاق داره داد میزنه میگه از لب پنجره بیا کنارررررر!
واقعا نمیدونم چرا اینهمه از رعد و برق میترسه به نظرم امشب من باید حواسم بهش باشه
دقایقی بعد:
از گوشه اتاق باهاتون حرف میزنم... مامانم مثل عقاب نشسته کنارم که باز نرم کنار پنجره
دقایقی بعد تر:
آسمون دیگه کم کم داره آروم میشه... فقط بارون میاد پس اجازه مامان برای تر
محمدرضا علیقلی از آهنگسازان پر کار آن سالهای بود و برای یک فیلم جنگی معمولی به نام پناهنده موسیقی ساخته بود. در این میان این دو قطعه هم وجود داشت که شاید برای خیلیهای مهم نبود اما برای من نوجوان دبیرستانی بارها و بارها تکرار شد و مرا به شعر حافظ و مولوی وصل کرد. اوهام هم در گام بعدی همین نقش را داشت.
امشب این موسیقی را بیتتونز شنیدم و تعجب کردم از کجا پیدا شده؟ و آیا کسان دیگری هم هستند چون من این موسیقی برایشان خاطره انگیز باشد؟
«پناهن
شب می بارد چای را دم کردم
گوشه ای از این اتاق کم نور کز کردم
طعم یک لذت سرد را می نوشم با چای
تکیه دادم به دیواری سرد تر
می زنم نقشی درون سر ز ماه
با دست می چینم از آسمان
ماه را می گیرم در آغوش
با خود می گویم
حتما این ماه می دهد گوش
آخربن جرعه را می نوشم
با خود می گویم
آه از فرق میان من و دوست
آه از فرق میان و من و ماه
می زند احساس ، پتکی بر اندیشه ی یک کام از دور
پیرمردی فرتوت و عاشق
گاه گاهی هم خرفت و بی فکر
گوشه ای از ذهن بازی می کند با خود
و زنی جل
خب اول یه ستاره یه گوشه بزنین و بنویسین «توجه: هیچوقت حرفی که تو ذهنتونه و هیچ خزعبلی هیچ چرت و پرتی رو گوشه کتابتون ننویسین»
و دلیلش:(
من بدبخت من بدشانس دیوونه نمیدونم چرا گوشه کتابم نوشتم « باید راجب N یه تجدید نظری بکنم» حالا از بدبختی خیلی زیادم بی حواس کتابمو دادم یه مبحثی که ننوشته رو بنویسه:(
حالا چهارشنبه اومد کتابمو کوبید رو میزم و گفت: منم باید یه تجدید نظری راجبت بکنم
اولش رفتم تو شک ولی بعدش فقط تونستم دستو بکوبم تو صورتم
خلاصش ا
همه چیز درباره ی درمان گوشه گیری در کودکان، نوجونان و بزرگسالان آورده شده است.
برای همه ی ما پیش آمده که لحظاتی نیاز به تنهایی و خلوت کردن با خود داشته باشیم.
در مواجه با مشکلات یا زمان تصمیم گیری و فکر کردن این تمایل به خلوت گزینی و گوشه گیری شدید تر می شود.
اما گوشه گیری در بعضی افراد یک خصوصیت بارز است به نحوی که دیگران در محیط های رسمی و غیر رسمی فرد را با همین ویژگی می شناسند.
گوشه گیریگوشه گیری به معنای تمایل دائمی فرد به خلوت گزینی و تنها
همه چیز درباره ی درمان گوشه گیری در کودکان، نوجونان و بزرگسالان آورده شده است.
برای همه ی ما پیش آمده که لحظاتی نیاز به تنهایی و خلوت کردن با خود داشته باشیم.
در مواجه با مشکلات یا زمان تصمیم گیری و فکر کردن این تمایل به خلوت گزینی و گوشه گیری شدید تر می شود.
اما گوشه گیری در بعضی افراد یک خصوصیت بارز است به نحوی که دیگران در محیط های رسمی و غیر رسمی فرد را با همین ویژگی می شناسند.
گوشه گیریگوشه گیری به معنای تمایل دائمی فرد به خلوت گزینی و تنها
متن آهنگ اگه بودی مهدی جهانی
اگه بودی؛ حال و روزم با الانم خیلی فرق داشتغمِ تو از دل من؛ اینجوری زندونی نمی ساختافتادم این گوشه ی دنیا تک و تنها، دلم تنگ…تو که نیستی؛ چی قشنگه توی این دنیای بیرنگمنو ول نکنمن این گوشه ی دنیا تک و تنهامن دیوونه از این دنیا فقط دستاتو می خوام
ادامه مطلب
از گوشهی اتاقم به تمام جهان، از گوشهی جانم به تمام جانها. عشق در قلب من اینگونه میتپد، و اینچنین کار میکند.
عشق اینچنین کار میکند؛ همچون ساعتی که وارونه میگردد.
و تو باید قلمو را، قلم را، ابزار جراحی را، گچ را، قدم را، نفس را، جان را و انسان را و خدا را و همه چیز را، چنین برداری و چنین در کار کنی.
حلمی | هنر و معنویت
دو هفته است آگهیهای استخدامی روزنامه رو چک میکنم. یکی ستون پزشکی و درمان، یکی هم ستون آشپز و شیرینیپز!!! انقدر امروز وسوسه شدم که برم یکی از این قنادیها برای بردست قناد، شرایطش رو ببینم، اما منصرف شدم. میدونم که اگه برم و قبولم هم بکنن، کارم شستن مقادیر وحشتناکی ظرف و ظروفه و ایضا جارو و تی و اینا :/ حالا با ارفاق شاید بذارن شکر هم بریزم تو تخممرغها! ظرف شستن باز یه چیزی، جارو و تی که فکرشم نکن بتونم انجام بدم!
الان نمیتونم برای قناد
یکی از بچه های کلاس که از گیلان به دانشگاه ما آمده است در مورد حال و هوای شهرش میگفت. آنطور که شنیدم آنقدر برگ زرد روی زمین میریزد که آدم برای عبور و مرور باید یک تونل بسازد. در یک چشم به هم زدن حجم عظیمی از برگ های پاییزی روی زمین میریزند. با اولین باران پاییزی، قورباغه ها طلبکارانه گوشه مرداب می نشینند و غبغبشان را باد میکنند. اردک ها هم با فیس و شماتت از آب بیرون می آیند و با تبختر راه میروند و خودنمایی میکنند. نمیدانم، اما شنیدم که آنجا گاوها
کلمههامو از گوشه و کنار ذهنم جمع کردم و گفتم: من فقط میخوام همه چیز همینطور آروم باقی بمونه. پرسید: آروم مثل چی؟
گفتم: شبیه نسیم دم غروب که نمیتونه دریا رو آشفته کنه. شبیه وقتی که روبالشیهای تمیز رو با قدیمیها عوض میکنی. شبیه وقتی که میوههای شسته شده رو میچینی توی سبد و دستهاتو با گوشهی پیراهنت خشک میکنی. شبیه وقتی که one last goodbye رو اتفاقی میشنوی و یادت میاد دنیا چرخید و چرخید و حالا با شنیدنش حالت خوب میشه جای غصه خوردن.
دو
چه خبر
ملت ساده سوآلش شده از من: چه خبر
باکس کامنت تلگرام، تمامن «چه خبر»
شیخ برخیر ز پستو و بیا فاش بگو
بعد زیرآبی و هی حاشیه رفتن چه خبر
جمعه هم رفت و شده شنبه، تو در خواب هنوز
چه خبر از تب و از سرفهی میهن؟ چه خبر؟
آن همه ماسک و ژل و دستکشی که آمد
از امارات و کویت و بن و برلن چه خبر؟
گفته بودی: همه پاکند در اطراف تو، لیک
اخوی را بگو از پاکی دامن چه خبر
یک جوالدوز فرو کن به خود آنگاه بپرس
که عزیزان من از سوزش سوزن چه خبر
ملت گشنهی تو پول ندارد ب
سلام و درود بر حضرت خاتم و فخر دو عالم محمد مصطفی ص که حبیب حق گشت و حلاوت یکتا پرستی را به جهانیان چشاند درود و هزاران صلوات بر ایشان که پیام خودشناسی و خداشناسی را در جهان آکندند و قرآن کلام حق را به ما هدیه دادند، عید مبعث عید شروع بندگی مخلصانه بر تمامی مسلمانان جهان بسیار مبارک باد، هنوز هم هستند مسلمانانی در گوشه گوشه ی دنیا که به جرم اعتقاداتشان عمار گونه و سمیه وار شرحه شرحه می شوند و جای بسیار سپاس دارد از خدای رحمان که در جایی به دنیا
دست دلم را گرفتم، آوردمش یک گوشه دنج، زیر چشمی نگاهش کردم، زیر بار نمیرفت که حرف بزند، اخم کرده بود و برای من قیافه گرفته بود، کم کم داشت بهم برمیخورد، ک دیدم زد زیر گریه،هاج و واج نگاهش کردم که وسط گریه خنده اش گرفت و گفت، چیه مگر نمیشود آدم دلش بگیرد؟! گفتم چرا میشود، دستش را محکم تر گرفتم و گفتم اما میشود که آدم حواسش به دلش نباشد، میشود که آدم دلش را فراموش بکند و بعد به خودش بیاید و ببیند دلش گرد و خاک گرفته و حسابی رنگ باخته است،دلم عجیب گ
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنمدل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضاگاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر استسوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضاتیره روز من از شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرانه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضامی کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارونمن دل خسته سر گشته و حیران چ
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
پالت های میوه و سنگ های گرانیت و کاشی وسرامیک هنگام بارگیری و تخلیه بار مستعد ضربه و صدمه بسیار هستند. جلوگیری از این امر با نبشی کشی و تسمه کشی روی نبشی قابل اجرا می باشد .گروه صنعتی
نبشی محافظ لبه ، نبشی مقوایی و پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی ارومیه ، نبشی آستارا ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری
پالت های میوه و سنگ های گرانیت و کاشی وسرامیک هنگام بارگیری و تخلیه بار مستعد ضربه و صدمه بسیار هستند. جلوگیری از این امر با نبشی کشی و تسمه کشی روی نبشی قابل اجرا می باشد .گروه صنعتی
شبیه به همیم که درد داریم اما دردی از هم دوا نمی کنیم. به هم دست نمیزنیم که دستمان کوتاه نشود از آغوشی که گرم تر میپنداریمش. حالمان بد است و حال بد را حرف زدن باید؛ حرف زدن را هم گوش شنوایی باید که جمله به جمله گره بگشاید از سیم های در هم پیچیده پشت پیشانی اما نه هر گوش شنوندهای میزبان حرف هایمان است و نه گوشمان به حرف دیگری بدهکار. من که نشستهام این گوشه دنیا و فکر میکنم. فکر می کنم و آنقدر فکر میکنم که مغزم خون ریزی کند و دماغم غنات روان بدن
سلام عزیزم
با تو ام ای ابر
ابر سیاهی که زمانی سفید بودی
تو سفید می ماندی اگر ابر دیگری تو را نمی آزرد
و خود را به تو نمی کوبید
تو سفید می ماندی اگر تنها بودی
اگر تکه ای کوچک
در گوشه ای دور
در آسمان بودی
اما
حالا که تنها نیستی
حالا که در گوشه ای دور نیستی
این را بدان
که حتی هنگامی که سیاه می شوی نیز زیبایی!
هنگامی که می باری
آرامش خواهی یافت
و آرامش خواهی داد
این را بدان که اشک هایت
هنوز طعم آرامش دارد
ببار ببار که غم هایت
ابدی نخواهد ماند
ببار که
نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی اصفهان
تلفن تماس - مهندس نکیسا
09137028196
09356970259
09918084148
09120578916
تحویل فوری در شهر های سازی کرج دزفول اصفهان شیرا
دانلود آهنگ جدید قلب تو با صدای سامان جلیلی در سایت فاز موزیک
Download New Music Ghalbe To By Saman Jalili On Fazmusic
متن آهنگ سامان جلیلی قلب تو
خیره شو توی چشام من از اون دیوونه هام که تورو خیلی بخوام به دلت بد راه نده دلم عشقو بلده فال مون خوب اومده چجوری عاشقت نشم و چیزی نگم از تو که این همه جونمی چیزی نگم تو چشات چی داری که برات میره دلم تو ببین که چقدر با تو درگیره دلم این منم منم منم منم که جز تو نیست تو باورم تو تویی تویی تویی که ناز اونو میخرم یه گوشه گوشه گوشه
آنکه خم شود به دستگیری کمتر از خود، آنکه سر به زیر کند، تن به زیر کند، نه به سجدهی ترس و اوهام و عذاب، نه چون بزدلان، که همچو دلیران تن فرو کشد به دستگیری آنکه نمیتواند، بهر او بهشتها سر خم میکنند و آسمانها دامن میشکنند و به رقص در میآیند و آغوش میگشایند.
آنکه عربدهکشی کند، و دامن و پرچم این و آن آتش زند و عوعو و عرعر کند و از دیوارها بالا رود، ادّعا و تظاهر و زاهدی و بوزینگی کند، چنین پست و حقیر و «گریزان» - چنان که دیدید و خواه
نبشی پلاستیکی کاشی ، گوشه پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلیمری ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، دستگاه نبشی زن پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی ، خرید نبشی پلاستیکی ، نبشی پلاستیکی کاشی ، فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، گوشه پلاستیکی ، نبشی بسته بندی ، نبشی مقوایی ، گوشه پلاستیکی بسته بندی ، نبشی پلاستیکی اصفهان
تلفن تماس - مهندس نکیسا
09137028196
09356970259
09918084148
09120578916
تحویل فوری در شهر های سازی کرج دزفول اصفهان شیرا
نحوه کشیدن خط چشم با مداد چشم
موقع کشیدن خط چشم، پلک بالا باید کاملا خشک باشد. پلک چشم را با یک یا دو انگشت نگه میداریم.
طرز کشیدن خط چشم
استفاده صحیح از خط چشم زیبایی
چشمان را چندین برابر میکند و مژه ها ضحیمتر به نظر می آیند. بعضی از
خانمها دوست دارند که در روز از خط چشم استفاده کنند. استفاده صحیح از خط
چشم زیبایی چشمان را چندین برابر میکند و مژه ها ضحیمتر به نظر می آیند. خط
چشم به رنگهای مشکی و قهوه ای تیره در دسترس است.
موقع کشیدن
آخرین باری که دیدمش سرشو تکیه داده بود به در و سعی میکرد آرامشش رو حفظ کنه من کجا بودم؟ اون طرف در روی صندلی نشسته بودم یا نه بذارین درست تر بگم قرار بود روی صندلیا نشسته باشم اما مگه استرس امون میداد راه میرفتم از این طرف راهرو به اون طرف راهرو..پوست لبم رو کنده بودم و هیچی از ناخنام باقی نمونده بود که یه دستی سرمو آورد بالا و دستم رو گرفت و با چشماش به چشمام خیره شد..یه چیزی گذاشت تو دستام و گفت این ارزشمندترین چیزیه که من دارم و باهاش آر
نبشی پلاستیکی گوشه پالت ، نبشی از جنس پلاستیک ، نبشی پلاستیکی کاشی فروش نبشی پلاستیکی در تهران ، نبشی مقوایی و گوشه پلاستیکی خرید نبشی پلاستیکی نبشی محافظ لبه سنگ
نبشی های پلاستیکی برای بسته بندی کارتن ، پالتها ، قرارگرفتن روی کارتن برای استحکام بیشتر و قرارگرفتن در اطراف محصول برای محافظت از آن و بسته بندی محکمتر بدون آسیب رساندن به کارتن ، کاربرد دارد. نبشیهای محافظ کارتن به منظور قرارگرفتن در اطراف کارتن برای تسمه کشی مناسب هستند
کاش میشد مینشستم روز و شب را در جوارتخوش به حال خادمت هر روز می آید کنارتمن همان هستم که هر جا گفته از سادات بودهاو که از بیاعتباری خرج کرد از اعتبارتخسته از آزادیِ بی قیدوشرط و دستوپاگیرآمدم آرام باشم چند ساعت در حصارتکفشهایم مینشیند گوشهای از #کفشداریتا زیارتنامهات را بشنود از کفشدارت
ادامه مطلب
لشکر صاحب زمان گمنام نیست
منتظر در جستجوی نام نیست
حک شده در لوحِ محفوظ است او
سرفرازان را غم اعلام نیست
روح هستی بوده چون ظاهر شود
زندگی بخشیده ؛ استفهام نیست
جایگاهش برجِ عاجِ امنیت
حق عنایت کردو از اوهام نیست
جاده های انتظارِ منتظر
شادمانی بوده از آلام نیست
شِرک و شَر میلرزد از اعزاز او
ترسی از شیطان و صدها دام نیست
ارتش برپائی عدل علی ،
دائماً رزمیده و آرام نیست
جاری همچون رود ؛ خیرِ مستَمر
خیر را فکری بجز انجام نیست
مثل شاهین در ورای باو
دعای روز بیستونهم ماه مبارک رمضان
هر شروعی را پایانیست و هر آمدنی را رفتنی. ضیافت الهی رو به پایان است و دل مشتاقان روشن به طلیعه عید فطر، اما محزون از پایان این ضیافت. آنچه در این میان مهم است، این است که معرفت برگرفته از این ضیافت را توشه راه زندگیمان سازیم، که اینگونه، ماه رمضان همواره در زندگیمان جاری و ساری خواهد بود. الهی! توفیق را رفیق راه زندگیمان ساز تا دلهایمان به نور معرفت منور شود و از تاریکیهای جهل و نادانی در امان بمان
تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال
که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
کنار سفرهء باب الحوائج هفت سینش
باران توطئه ها بر ثمر نشست
در کُنجِ فقر پدر با پسر نشست
فاسد شدند گروهی از حاکمان
زخم زبان مدّعیان هم به بر نشست
مدیون تک تکِ افراد میهنند
خوردند و رفته بدامان دشمنند
بدنام و مفتضح و خرابی همیشگی
آوارگان غربت و همخواب ماتمند
چپ یا که راست یکی بوده در نظر
دزدیده اندو فراهم شد این خطر
شاید که چشمه شود بسته با دو بیل
سیلاب را نبود چاره ای دگر
میگویم از غم مردم که عالی اند
در وقت جشن و عزا مثل قالی اند
هرکس که آمده پا روی شانه هاست
همواره دست
تا تو حقارت خود نپذیری آغاز به بزرگ شدن نمیکنی. تا تو ندانی کمی، کودنی، کوچکی، عزم عظمت نمیکنی. سفیران از راهها گذشتهاند ای طفل نازپروردهی گهوارهنشین. تو خود را همانند ایشان مدان. تو نیز باید از راهها بگذری.
اوهام همانند میکند. میگوید من نیز چون او رفتهام. نه، تو هیچ نرفتهای. تو به سراب یازیدهای، تو سرابِ رفتن کردهای. چرا که کبر، چرا که حسد، رفتن نمیداند، ماندن میداند و ثبات میداند، بر آنچه که نیست.
کودن، قیاس میکند.
در بسته بندی و پالت بندی گوشه های بسته بندی محصولات مورد بسته بندی بسیار مستعد شکست و ضربه هستند. با استفاده از نبشی های پلاستیکی و مقوایی می توان از آسیب جدی محصولات جلوگیری کرد.
در صادرات محصولات حساس مثل کاشی و سنگ گرانیت استفاده از نبشی های محافظ لبه امری اجتناب ناپذیر است.
بسته به محصول بسته بندی لبه نبشی متفاوت و قطر نبشی متفاوت استفاده می شود.
زاویه نبشی های تولیدی همه ۹۰ درجه می باشد.
امروز به طرز احمقانه ای غرق توهماتم ...
فکرهایی که وهم انگیز و سرد اند...
دلشوره هایی که خودم بجان خودم میندازم...
انگار از پریشانی لذت میبرم...
روحم با جسمم در نبردی است نابرابر و من گوشه ای ایستاده و میخندم به این فانتزیه تاسف وار...
اینروزها تلخ و سیاه ام مثل تابلویی خوفناک گوشه انباری که نقاشش هم نمیداند با کدام جنون چنین نابهنجاری را کشیده است....
خودم از افکارم میترسم بوی زندگی نمیدهند...
آدنا
امروز به طرز احمقانه ای غرق توهماتم ...
فکرهایی که وهم انگیز و سرد اند...
دلشوره هایی که خودم بجان خودم میندازم...
انگار از پریشانی لذت میبرم...
روحم با جسمم در نبردی است نابرابر و من گوشه ای ایستاده و میخندم به این فانتزیه تاسف وار...
اینروزها تلخ و سیاه ام ، مثل تابلویی خوفناک،گوشه انباری، که نقاشش هم نمیداند با کدام جنون چنین نابهنجاری را کشیده است....
خودم از افکارم میترسم بوی زندگی نمیدهند...
آدنا
در دریایی از عبث گم شده بودم دریایی تا نصفه غرق شده در طعم شرین خیال داشتن تمنا. درون قایقی چوبی نهاد، هندزفری توی گوشم و قدم زنان دوره میکردم خاطرات شیرینی از عشق واقعی ام که روی عرشه ی آن کشتی ای بود که ازش جا ماندم. آب جمع شده در حفره دهانم را قورت میدهم چه شیرین راحت الحلقوم می شود. چشم در پشتت دارم تو میروی نه با قلبت ولی میروی همان دم که می روی وجودت به اینجا عادت ندارد دنبالت تلوخوران راه می افتد. انگار نه میتوانی همه دلت را با خودت ببری نه
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرب وبلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو
حرمت عرش معلیست اباعبدالله
هر کسی دا
«نقطهی مقابل افسردگی خوشحالی نیست، بلکه شورِ زندگی است، و چیزی که در آن لحظه از من رخت برمیبست، شور زندگی بود.» اندرو سالمون، نویسنده، در نطقی قدرتمند و در عین حال تخریبگر، شما را به تاریکترین گوشههای ذهنش در سالهایی میبرد که با افسردگی دست و پنجه نرم میکرد. دورانی که انگیزه او برای سفری روشنگر به گوشه و کنار جهان شد تا با افراد مبتلا به افسردگی گفتوگو کند-- تا در کمال تعجب دریابد، هر چه بیشتر از خودش حرف میزند، افراد بیشتری
ویلموتسسرمربی متاخر تیم ملی فوتبال این این طور از مکان تازه خود یاد می کند ایران شاید حتی از اروپا هم حمایت تر باشد. من فرمان در کشورهای متاخر را خویش دارم از طرف آدم کنجکاوی هستم. چیزی که درون اولین سفرم به تهران خیلی توجهم را جلب کرد این حیات که اینجا همگی چیز مفرط پاکیزه است. درون گوشه گوشه این ایالت می توانید گل و خار ببینید. به دید من تهران یک بخانه برگشتن اروپایی است و واقعاً مدرن است. من درون اینجا هیچ مقصد ای از ناامنی ندیدم. اینجا هم
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشنهاد علامه طباطبایی برای نفی خواطر و تمرکز بر یک موضوعی:یکی جای آرام و ساکت بدون نور و صدای مزاحم رو انتخاب میکنی و میشینی به طوری که مشغول چیزی نباشی. بعد به یک موضوعی که دوست داری فکر میکنی(مثلا حرف «ا» =الف را تصور میکنی) این کار رو ادامه میدی میبینی که افکار دیگه مزاحم میشن. میگی نه! من باید به یک موضوع فکر کنم. این کار ادامه میدی و همینطور افکار دیگه رو کنار میزنی.
نتیجه را از کلام خود علامه بخوانید:
اگر چند روزى ک
میگم جدا از این تراس پر از گل سرخم ، باید یه فکری هم به حال باغ زردآلوم بکنم...باغ زردآلو کجاس؟ باغ زردآلو قراره یه گوشه دنجی از این جهان باشه ، که من بتونم زیر سایه سار درختاش ، میون عطر زردآلوهای رسیده اش ، برای خودم کنجی بسازم و شب تا صبح خلوت کنم با خودم و زمین و زمان . و شاید این باغ زردآلو ، همون حیاط آغشته به رفاقتی باشه که می خوام در هر نیمه شب ، اونجا آروم بگیرم؟
اون امتحان سختی رو که ازش می ترسیدم (و بخاطر قبول شدن در اون نذر کرده بودم) قبو
میگم جدا از این تراس پر از گل سرخم ، باید یه فکری هم به حال باغ زردآلوم بکنم...باغ زردآلو کجاس؟ باغ زردآلو قراره یه گوشه دنجی از این جهان باشه ، که من بتونم زیر سایه سار درختاش ، میون عطر زردآلوهای رسیده اش ، برای خودم کنجی بسازم و شب تا صبح خلوت کنم با خودم و زمین و زمان . و شاید این باغ زردآلو ، همون حیاط آغشته به رفاقتی باشه که می خوام در هر نیمه شب ، اونجا آروم بگیرم؟
اون امتحان سختی رو که ازش می ترسیدم (و بخاطر قبول شدن در اون نذر کرده بودم) قبو
در یکی از صحنههای «من، دنیل بلیک» در یک بانک مواد غذایی دولتی نظام سرمایهداری کشور انگلستان که در آن به طبقهی فرودست سهمیهی مواد خوراکی اختصاص مییابد، مادری یکی از کنسروهای لوبیا را در گوشهای بلادرنگ و به دور از چشم دیگران باز میکند و با ولع تمام، بیاراده به دهان میریزد و ناگهان درهم میشکند. کسی که پیش از آن هرگز، گرسنگی طاقتفرسایش را بهخاطر شرافت و عزتنفسش بهرو نیاوردهاست.
یکی از شوکآورترین و تاثیرگذارترین ص
من ازغم عشق تو وین حال دگردارمعشق است وفراق تو من شوربه سردارمرفتی وبه هجرتو می سوزم ومی سازملیکن زفراق تواشکی به بصر دارمیکتا گهر نازم من دل به تو می بازمیک مرحمتی جانا چون دیده تردارممن درطلبت حیران گمگشته وسرگردانرفتی وبه راه تو من دیده به در دارمازغصه هجرانت پشتم زجفا خم شدضمنا تو بیا بنگر دستان به کمردارمشش گوشه شده قلبم ازغربت هجرانتای جان توبیا بنگر شش گوشه جگردارمروزم شب تاریک است ای مه تودرآ ازابرحالا که دراین ظلمت من میل سحردا
تابه حال شده چیزی را گم کنید؟
مثلا یک انگشتری که خیلی دوستش داشتین!
یاهرچیزی که براتون باارزش باشه.
قبول دارین تا وقتی که پیدا نشه،هرجاکه هستین چشمتون دنبال گمشدتونه؟
اگه یه چیزی یه گوشه ای برق بزنه به سمتش میرین واحساس می کنید انگشترتون پیدا شده !
تابه یادش هستین دنبالش میگردین
حالا میخوام یه پیشنهاد بهتون بدم که اگر انجامش بدین حالتون خیلی خوب میشه
همه ماآدمها دنبال حال خوبیم مگه نه؟
کسی را سراغ داری که بگه من نمیخوام حالم خوب باشه میخو
بی حوصلهترین آدم روی زمین ام...حالا که این روزها میگذره و رهگذران اخمالو به من چپ چپ نگاه میکنند . گاه دستهای سیاهشان را از جیب های خالی خود درمیآوردند و درگوش بغل دستیشان نگه میدارند و در باب من پچ پچ میکنند. من آدم عجیبیام آره آره ممنونم بابت یادآوریتان
حتما گوشهای از ذهنم هک میکنم شما را. اما گذر که کنم شما را هم از یاد میبرم.
راستی میدانستی که همین چند روز پیش با تبر زخمیات کردم. یادم نمیآید شاید گوشهای از جنگل پر
به نام... خودش میداند...
امروز.. هنوز اذان صبح نگفته اند..زندانی شدیم.. زندانی حضرت عشق و عین عشق..!اینجا خیلی چیزهای عجیب و غریب میبینمپسری را میبینم که اگر در کوچه.. خیابان او را میدیدم میگفتم، استغفرالله!!عجب پسر لاابالی.. ولی الان... همین الان.. ساعت ۳ و ۱۸ دقیقه، خدا شاهد است.. دارد نماز شب میخواند...سرم دارد میترکد!!!! اخر مگر میشود... آدم اینقدر اهل دل؟!!!حال... حال عجیبی است.. بعضی ها گوشه این مسجد تسبیح به دست.. از تعجب دهانم باز مانده بود
به نام... خودش میداند...
امروز.. هنوز اذان صبح نگفته اند..زندانی شدیم.. زندانی حضرت عشق و عین عشق..!اینجا خیلی چیزهای عجیب و غریب میبینمپسری را میبینم که اگر در کوچه.. خیابان او را میدیدم میگفتم، استغفرالله!!عجب پسر لاابالی.. ولی الان... همین الان.. ساعت ۳ و ۱۸ دقیقه، خدا شاهد است.. دارد نماز شب میخواند...سرم دارد میترکد!!!! اخر مگر میشود... آدم اینقدر اهل دل؟!!!حال... حال عجیبی است.. بعضی ها گوشه این مسجد تسبیح به دست.. از تعجب دهانم باز مانده بود.. ب
وقتی طوفانی پشت سر گذاشته میشه، پر میشم از ترس و اضطراب.... و هیچی مثل صحبت کردن آرومم نمیکنه نه اینکه دست یکیو بگیرم بگم بیا بشین من حرف میزنم تو باهام همدردی کن،نه ... برعکس دست خودمو میگیرم یه گوشه از اتاقی رو انتخاب میکنم میشینم و فکر میکنم... فکر میکنم و همچنان فکر میکنم... بهش احتیاج دارم چون هیچ جوره نمیتونم اون ترس و اضطرابو از خودم دور کنم....
دور میشه چون ازبس درگیرش شدم برام عادی شده ....تو این زمان برای خودم فیلسوفی میشم هرجمله ای که از ذ
نگاهی به نقاشی جای دستهامون، خطوط کج و معوج و نقاشیهای زیبایی که روی دیواریهی حمام کشیده بودیم، افتاد وباعث شد لبخند ثابتی گوشهی لبم بنشینه.
چون راحت نبودم بالا حمام کنم، محسن اینجا رو برام درست کرده بود، قربون دل مهربونش برم.
تنی به آب زدم، غرق لذت شدم، حس خیلی خوبی داشتم، آب خستگیم رو شست.
به اتاقم برگشتم، کمی سرد بود درحالیکه با حوله موهام رو خشک میکردم با اون دستم لبهی پرده روگرفتم، پرده رو دور تخت و بخاری کشیدم که گرماش بیرون ن
ایده یا فکر اولیه از گوشه ی خیابان که راه می روید لحظه ای چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توی جوی آب می رود. نیم نگاهی به آن می اندازید و به آرامی از کنار آن می گذرید. این موضوع آنقدر بی اهمیت است که لحظه ای بعد این تصویر نیز زیرصدها تصویری ـ که بعد از آن در پی می آیند ـ دفن میشود. یکی دو دقیقه بعد هم هیچ اثری از تصویر آن چکمه در ذهنتان نمانده است.از گوشهی خیابان که راه می روید لحظه ای چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توی ج
باید وقت آزادتری میداشتم تا این بُرهه ی زندگی ام را مفصل ثبت کنم.این روزهای درس خواندن های کوتاه بین ویزیت مریض ها و تست زدن های هول هولکی گوشه ی استیشن پرستاری...این روزهای جیم زدن از راند و التماس برای پیدا کردن یک گوشه ی خلوت مناسب برای جزوه دست گرفتن...
باید ده سال بعد به یاد داشته باشم سیر تغییر کردنم را...اینکه بعد از یک عمر عادت به تعطیل کردن درس با رسیدن ساعت نُه شب،یکباره چشم باز کردم و دیدم نیمه شب است و من با چهره ای خواب آلود و موهای ژو
درباره این سایت